تبلیغ نباشه خوشمزس شما چه شکلاتی دوس دارین؟
[ يکشنبه 7 دی 1393 ] 8:34 بعد از ظهر ] [ نیایش ]
[ ]
نیایش کودکانهشعبه دوم ✎یه وب منحصر به فرد✐ |
توجهبرا دوباره اپ کردن نیاز به10 نظر در هر پست دارم موضوعات: طنز,همه پرسی,عارفانه,عشق,دخملونه,خاطرات,مناسبتی, [ بازدید : 652 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما : ] [ سه شنبه 21 مرداد 1393 ] 11:50 قبل از ظهر ] [ نیایش ] [ ] حقیقت هایی به شرط ترووووووووووووووول[ يکشنبه 19 مرداد 1393 ] 8:20 بعد از ظهر ] [ نیایش ] [ ] واییییموضوعات: طنز,همه پرسی,عارفانه,عشق,دخملونه,خاطرات,مناسبتی, [ بازدید : 610 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما : ] [ شنبه 18 مرداد 1393 ] 10:27 قبل از ظهر ] [ نیایش ] [ ] ناااااابغهموضوعات: طنز, [ بازدید : 570 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما : ] [ شنبه 18 مرداد 1393 ] 10:21 قبل از ظهر ] [ نیایش ] [ ] ای جونمفدات بشم من. . . . . . . و حالا اونایی که ناراحتیقلبی دارن و زیر 18 سالن نبینن جنگ خونین دو تکواندو کار . موضوعات: طنز,عشق,دخملونه, [ بازدید : 540 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما : ] [ شنبه 18 مرداد 1393 ] 10:19 قبل از ظهر ] [ نیایش ] [ ] دخدرای مرورگرحالا خداییش کدوم قشنگ تره؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ موضوعات: طنز, برچسب ها: گوگل< , و , [ بازدید : 540 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما : ] [ جمعه 17 مرداد 1393 ] 8:30 بعد از ظهر ] [ نیایش ] [ ] والا چی بگم. . . . . اگه جواب منو میخواین با جنبه هاش برن ادامه مطلب موضوعات: طنز,همه پرسی, [ بازدید : 577 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما : ] ادامه مطلب [ پنجشنبه 16 مرداد 1393 ] 7:20 بعد از ظهر ] [ نیایش ] [ ] توی کلاس ریاضی استاد درس میداد و دانشجو ها باهم حرف میزدند استاد با یه حالتی به دانشجو ها نگاه کرد و جیغ میزد دانشجو ها ساکت شدن و تا دیدن استاد نگاه میکنه به این شکل دراومدن فردای اون روز که یه امتحان در پیش داشتن چیزی نخونده بودن و سر امتحان هر کی به یه شکل در اومده بودند نگاهشون کنید حالا نمره ها داده شد هر کی 10و11و12 گرفته بودن عصر اون روز کلاس موسیقی داشتن این از استادشون اینم از خودشون کلاس تموم شده بود و دختره داشت میرفت که ی دفعه دید یکی کنارشه یه آقای پیر که کمک مییخواد که میگف بیعارم بیکارم کمک کنیدسر حال شم دختره از خنده غش رفته بود همه نگاش میکردن اومدن کنارش و گفتن چی شده چرا اینقد میخندی گف این آقا اومده و میگه بیعارم بیکارم کمکم کنید سر حال شم بقیه هم شروع کردن ب خندیدن
یه دفعه استاد اومد گف چرا اینقد میخندین ؟ گف این آقاه گدا اومده میگه
بیعارم بیکارم کمکم کنید سر حال شم استاد دیگه اینشکلی شده بود ادامه ی داستان با شما بیاید و ادامه رو شما بگید ...... [ پنجشنبه 16 مرداد 1393 ] 3:01 بعد از ظهر ] [ نیایش ] [ ] |
|
[ طراح قالب : آوازک | Powered By : Avablog.ir | rss ] |